شعر”عقاب و کلاغ گشت غمناک دل و جان عقاب/چو از او دور شد ایام شباب دید کش دور به انجام رسید /افتابش به لب بام رسید باید از هستی دل بر گیرد/ره سوی کشور دیگر گیرد خواست تا چاره ناچار کند/دارویی جوید و در کار کند صبح گاهی ز پی چاره کار/گشت بر باد سبک سیر سوار گله کاهنگ چرا داشت به دشت/ناگه از وحشت پر ولوله گشت وان شبان .بیم زده .دل نگران/شد پی بره نوزاد دوا ن کبک در دامن خاری اویخت/مار پیچید و به ,مناظره,شیرین,کلاغ,عقاب,حتمآ,بخوانید ...ادامه مطلب